English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (798 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
setup U توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collar U کسب اسان امتیاز ضربه
collars U کسب اسان امتیاز ضربه
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
rugby point U امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
bring in U امتیاز بدست اوردن در پایگاه
handicaps U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
card U امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
split the uprights U امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
cards U امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
recalled U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recall U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
in orders to make it easiter U برای اسان تر کردن ان
kickable U اسان برای ضربه زدن با پا
in orders that it may beeasier U برای اینکه اسان تر شود
laughter U مسابقه اسان برای بردن
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
pie alley U مسیر اسان برای گوی اندازی
holeable U گوی اسان برای به سوراخ انداختن
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
hash U سیستم کدگذاری مشتق شده از کد ASCII که شماره کدها برای سه حرف اول افزوده می شوند تا عدد جدیدی برای کد hash بدست اید
pedrail U اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
cover U اماده برای برگرداندن توپ
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
covers U اماده برای برگرداندن توپ
setl U زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
sensitivities U کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
sensitivity U کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
constant U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constants U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
magic number U امتیاز لازم برای قهرمانی
tera U پیشوندی برای 01 به توان 21
free handicap U مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match point U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
handing U تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
hand U تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
boundary U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundaries U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
to make a study of something U برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
smalltalk U یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
rugby point U 3 امتیاز برای رد کردن توپ از فراز دروازبا پا
carries U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
rugby point U 3 امتیاز برای ضربه ازاد یاضربه پنالتی
to have a bone to pick U بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
land hunger U از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
cupidity U حرص واز برای بدست اوردن مال
hash U سیستم کدگذاری برای کد hash بدست آید
resets U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
reset U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
par U حساب امتیاز استاندارد برای هر بخش از بازی گلف
steals U از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
block U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
steal U از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
blocks U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
shut out <idiom> U مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
make a living <idiom> U پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
bids U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
to take out a patent U حق ثبت شده برای استفاده ازاختراعی بدست اوردن
bid U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
demarche U بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
nurses U حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurse U حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
nursed U حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
winter book U تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
rated through put U ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
scans U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scan U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scanned U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
goal light U چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
MIP mapping U روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
overtime U وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
kilos U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilo U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
warping U پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
cruise control U کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
austempering U تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
controlled thermonuclear reaction U جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
eight bit system U کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
power meter U دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
interface U استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
interfaces U استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
reset key کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
lawn bowling point U یک امتیاز برای رساندن گوی خود به گوی جک نزدیکتر ازگوی حریف
eased U اسانی
readily U به اسانی
easiness U اسانی
eases U اسانی
easily U به اسانی
easing U اسانی
swimmingly U به اسانی
facilely U به اسانی
ease U اسانی
in a hurry U به اسانی
facileness U اسانی
self- U قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
sample size U بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
it is very easily done U خیلی به اسانی
to write off U به اسانی نوشتن
with a wet f. U به اسانی ماننداب
freedoms U معافیت اسانی
with ease U به اسانی بسهولت
freedom U معافیت اسانی
procedural U زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند
turboprop U توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
rating U توان نامی توان قدرت
ratings U توان نامی توان قدرت
it is not a picnic U کار اسانی نیست
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
lsb U رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
set up U توپی که به اسانی برگردانده شود
it is hard to say U به اسانی نمیتوان قضاوت کرد
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot. <proverb> U در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
cousins U حریفی که مرتبا" یا به اسانی شکست می خورد
to do a thing with f. U کاری رابه اسانی انجام دادن
cousin U حریفی که مرتبا" یا به اسانی شکست می خورد
skittle U سوزاندن چند توپزن به اسانی پشت سر هم
volt ampere meter U دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini U کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
to knock a person's head off U به اسانی ازپیش کسی افتادن یاکسیراشکست دادن
Now that it's summer the thing to do would be to use the bicycle to commute to work. U حالا که تابستان است کاری که می توان کرد این است که از دوچرخه برای رفت و آمد به سر کاراستفاده کرد.
squib kick U ضربه کوتاه با پا که به اسانی به دست تیم حریف نیفتد
vane U کسی یاچیزی که به اسانی قابل حرکت و جنبش باشد
vanes U کسی یاچیزی که به اسانی قابل حرکت و جنبش باشد
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
competitor U هم اورد
rivaled U هم اورد
rival U هم اورد
moraine U یخ اورد
antagonist U هم اورد
antagonists U هم اورد
supplements U پس اورد هم اورد
rivals U هم اورد
gifts U ره اورد
competitors U هم اورد
supplemented U پس اورد هم اورد
rivaling U هم اورد
gift U ره اورد
souvenir U ره اورد
supplement U پس اورد هم اورد
souvenirs U ره اورد
rivalled U هم اورد
rivalling U هم اورد
flotsam U اب اورد
corrival U هم اورد
supplementing U پس اورد هم اورد
simple U اسان
simpler U اسان
easy U اسان
easiest U اسان
simplest U اسان
potty U اسان
potties U اسان
easier U اسان
straightforward U اسان
degage U اسان
eath U اسان
duck soup U اسان
easygoing U اسان
cushier U اسان
cushy U اسان
facile U اسان
cushiest U اسان
consequences U دست اورد
jetsam U کالای اب اورد
presents U ره اورد اهداء
adversaries U مبارز هم اورد
consequence U دست اورد
grievous U اندوه اورد
presented U ره اورد اهداء
result U دست اورد
sizes U بر اورد کردن
resulting U دست اورد
resulted U دست اورد
presenting U ره اورد اهداء
size U بر اورد کردن
present U ره اورد اهداء
snowdrifts U برف باد اورد
snowdrift U برف باد اورد
funnily U چنانکه خنده اورد
perniciously U چنانکه زیان اورد
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com